هاتف سیصدوسیزده

هاتف سیصدوسیزده

خدمات وبلاگ نویسان
هاتف سیصدوسیزده

هاتف سیصدوسیزده

خدمات وبلاگ نویسان

ولایت مطلقه فقیه؛ پرسش ها و پاسخ ها / بخش سوم

سؤال:‌اگر ولی فقیه منوصب از طرف خدا است مردم چه نقشی در حکومت اسلا‌می دارند؟

پاسخ: اصل تشریع حکومت و حاکمیت فقیه از طرف خداوند و امام زمان (عج)است و هم‌چنین تعیین شخص آن هم باید به نوعی به امام زمان(عج) و اجازه‌ی آن حضرت انتساب پیدا کند؛ اما تحقق و استقرار حاکمیت و حکومت فقیه بستگی به قبول و پذیرش مردم دارد......


ما براساس بینش اسلامی معتقدیم که علت ایجاد همه‌ی هستی و جهان و از جمله انسان‌ها، خداوند کریم است. او مالک حقیقی همه‌ی آن‌هاست. همه‌ی انسان‌ها هم عبد و مملوک خدا هستند. حقیقتاً هیچ جز‌ء از وجود ما از آن خودمان نیست و هستی ما تماماً از اوست. تصرف در ملک دیگران بدون اجازه‌ی آن‌ها نیز کاری ناپسند و ظالمانه و نارواست. با این بیان باید بپذیریم که هیچ انسانی حق تصرف، نه در خود و نه در دیگران را، بی‌اجازه خداوند که مالک اوست ندارد. روشن است که لازمه‌ی حکومت، گرفتن و بستن و زندان‌کردن و جریمه‌کردن و مالیات‌گرفتن و کشتن و اعدام و انواع تصرف‌ها و ایجاد محدودیت‌های مختلف در رفتارها و زندگی افراد و مردم جامعه است؛ بنابراین حاکم باید برای این تصرفات، از مالک حقیقی انسان‌ها که خداوند است اجازه داشته باشد و گرنه تمامی تصرفات او، ناروا و ظالمانه و غاصبانه است. عقل چنین حکم می‌کند. براساس ادله‌ی اثبات ولایت فقیه نیز در زمان غیبت چنین حقی به فقیه جامع‌الشرایط داده شده و از جانب خدا و امام زمان (عج) برای حکومت نصب شده است. مشروعیت وی نیز با این نصب است.

مقبوله‌ی عمربن حنظله مشهور است. دلیلی که اکثر فقها برای اثبات ولایت فقیه به آن استناد می‌کنند. امام نیز در کتاب ولایت فقیه بدان پرداخته‌اند. در این حدیث، امام صادق (ع) می‌فرماید: “... هر کسی از شما که راوی حدیث ما باشد و در حلال و حرام ما بنگرد و صاحب‌نظر باشد و احکام ما را بشناسد، او را به عنوان داور بپذیرید. همانا من او را حاکم بر شما قرار دادم. پس هرگاه حکمی کرد و از او قبول نکردند، حکم خدا را سبک شمرده‌اند و ما را رد کرده‌اند و آن کس که ما را رد کند، خدا را رد کرده‌است و رد کردن خدا در حد شرک به خدای متعال است.”

منظور امام صادق(ع) فقها و علمای دین هستند که آن حضرت آنان را به عنوان حاکم بر مردم معرفی کرده و حکم فقیه را نظیر حکم خویش قرار داده است؛ و بدیهی است که اطاعت حکم امام معصوم(ع) واجب و الزامی است. بنابراین، اطاعت حکم فقیه نیز واجب و الزامی است و سرپیچی از حاکمیت فقیه، ستمی بزرگ و در حد شرک به خداوند است.

امام خمینی(ره) در صفحه 104 کتاب ولایت فقیه (حکومت اسلامی) می‌آورند: (امام صادق) می‌فرماید: “فانی قد جعلته علیکم حاکما” من کسی را که دارای چنین شرایطی باشد حاکم (فرمانروا) بر شما قرار دادم، و کسی که این شرایط را دارا باشد از طرف من برای امور حکومتی و قضایی مسلمین تعیین شده و مسلمان‌ها حق ندارند به غیر او رجوع کنند.”

معظم له در صفحه 122 همان کتاب می‌آورند: “فقها از طرف رسول‌الله (ص) به خلافت و حکومت منصوبند.” بدون هیچ‌گونه تردیدی نظر امام (ره) در مورد جایگاه و نقش مردم در تحقق ولایت فقیه، مطابق با نظریه‌ی ولایت استقلالی فقیه است و ایشان در آثار قلمی و بیانی به این مهم کاملاً اشاره نموده‌اند. اساساً نفس نظریه‌ی ولایت مطلقه امام(ره) و همطراز و همگونی اختیارات حکومتی فقیه جامع‌الشرایط با پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع) و آبشخور الهی واحد این اختیارات، دلالت بر این دارد که منصب حکومت امری الهی است و اختیارات حاکم نیز منصوب ومجعول از سوی خدای سبحان است. مردم هیچ نقشی در انتصاب و جعل ولی فقیه و مشروعیت‌بخشی به حکومت وی ندارند. مسلمانان باید در عصر غیبت، زمینه‌ی تحقق و استقرار حاکمیت فقها را فراهم کنند و تا مردم نخواهند، نظیر دوران پیامبران وامامان (ع)، فقیه در اصل تأسیس حکومت خود هیچ‌گاه متوسل به زور و جبر نمی‌شود. اگر مردم حمایت کردند، حاکمیت دین و فقها استقرار می‌یابد. گرچه مردم باید تابع باشند و اگر زمینه حاکمیت فقها را ایجاد نکنند، گناه‌کار هستند و معاقب خواهند بود. لیکن اختیار دارند، آزادند، می‌توانند حمایت کنند و می‌توانند حامی نباشند. اگر حمایت کردند حاکم منصوب خدا و پیامبر و ائمه و حضرت ولی‌عصر(عج) تشکیل حکومت می‌دهد و انسان‌ها را به سوی خداپرستی و دینداری و سعادت دنیا و آخرت می‌برد.

برخی با خلط دینی دو موضوع، در دل‌هایی شبهه و تردید ایجاد می‌کنند: ولایت فقیه انتخابی است یا انتصابی؟! پس نقش مردم کجاست؟ انتخابات برای چیست؟ ولی فقیه منصوب از جانب خداوند است و نقش مردم که خیلی هم اهمیت دارد، نقش حمایت از فقیه انتصابی برای تشکیل حکومت دینی و حاکمیت ارزش‌هاست. بدون حمایت مردم علی(ع) هم باید در گوشه‌ خانه، عزلت گزیند و با حمایت آنان در کوفه تشکیل حکومت عدل می‌دهد و از ستمگری جلوگیری می‌کند.

مردم این قدرت را دارند که با حمایت از علی(ع)، او را از عزلت نجات دهند. مردم این قدرت را دارند که با حمایت از حضرت امیر(ع)، وی را در جایگاه تشکیل و استقرار حکومت اسلامی قرار دهند. اما قدرت نصب و تفویض اختیارات به ایشان را ندارند. در خصوص فقها هم همین است. مردم که اختیاری ندارند که به فقها بدهند. فقیه با همان اختیارات تفویضی پیامبر(ص) و ائمه(ع) می‌خواهد تشکیل حکومت دهد. این اختیارات خاص خداوند است. امام صادق(ع) هم‌ چون منصوب از جانب خداست و این اختیارات را دارد، ولی‌فقیه را حاکم قرار می‌دهد؛ و می‌فرماید: “ردکردن حکم فقیه، رد کردن حکم خداست.”

فردی از سران عرب، در اوایل بعثت، از پیامبر اعظم(ص) سؤال کرد: آیا زعامت و رهبری مسلمانان را پس از خود به ما واگذار می‌کنید؟

پیامبر(ص) در پاسخ وی فرمودند: “مساله زعامت و رهبری مربوط به خداوند است و او هر فردی را که بخواهد به این مقام منصوب می‌کند.”

در عصر غیبت، فقیه زعیم و رهبر جامعه‌ی اسلامی است. او نیز منصوب از جانب معصومین و امام زمان(عج) است و اختیارات حضرت ولی عصر(عج) نیز برای اداره‌ی جامعه به وی تفویض می‌شود؛ اختیاراتی که آن امام همام از خداوند گرفته است و نصب فقیه نیز با اجازه‌ی پروردگار بزرگ است.

ادامه دارد
نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد