طی چند هفته ی گذشته بحث بر سر کاهش تولید نسل در کشور بالا گرفته است تا جایی که رهبر معظم انقلاب در دیدار خود با مسئولان نظام، به مقوله کنترل جمعیت اشاره و ضمن تأکید بر لزوم بازنگری در این سیاست خاطرنشان کردند: در اوائل دهه هفتاد اجرای این سیاست بنابر مصالحی، صحیح بود اما ادامه آن در سالهای بعد خطا بود.
معظم له در ادامه فرمودند: بررسی های علمی و کارشناسی نشان می دهد که اگر سیاست کنترل جمعیت ادامه پیدا کند، به تدریج دچار پیری و در نهایت کاهش جمعیت خواهیم شد، بنابراین مسئولان باید با جدیت در سیاست کنترل جمعیت تجدید نظر کنند و صاحبان رسانه و تریبون از جمله روحانیون در جهت فرهنگ سازی این موضوع اقدام کنند.
به گزارش سرویس اجتماعی صراط، حجت الاسلام محمد تقی رهبر روز گذشته به همین بهانه به تعدد زوجات در اسلام اشاره کرده و فرهنگ سازی در این زمینه برای تولید مثل را از ملزومات یک جامعه ی اسلامی دانسته است.
وی کاهش زاد و ولد در کشور را ناشی از عدم وجود تعدد زوجات برای مردان دانسته و گفت: منطقی است که وقتی یک مرد چند زن اختیار میکند، فرزندان بیشتری خواهد داشت اما این مسأله هنوز در جامعه ما فرهنگ نشده است.
هر چند که این نماینده سابق مجلس که مدتهاست به صورت جدی پیگیر سهل سازی تعدد زوجات و ازدواج موقت است به چگونگی مدیریت خانواده های چند زنه اشاره نکرده است اما در ادامه اظهاراتش گفت: باید خانوادهها را تشویق و با اتخاذ تدابیر زمینهسازی کنیم خانوادهها حداقل هر سه سال یک فرزند بیاورند.
این گفته ها در حالیست که امروزه خانواده ها برای تامین نیاز های اولیه ی خود با مشکلات عدیده ای دست و پنجه نرم می کنند و بازار متلاطم ارز نیز به این مشکلات دامن می زند. با توجه به این شرایط اینطور به نظر می رسد که مردم از ترس معیشت خود از بچه دار شدن سر باز می زنند.
حال سوالی که اینجا مطرح می شود این است که آیا ما نیاز به فرهنگ سازی برای رواج فرهنگ تعدد زوجات داریم یا سر و سامان دادن به اقتصاد کشور؟ آیا اگر مشکلات اقتصادی در خانواده ها تا حدودی کاهش یابد کسی از بچه دار شدن سر باز خواهد زد؟
شاید اقتصاد مهمترین عامل کاهش آمارهای زاد و ولد در کشور نباشد اما در این سالها توانسته است نقش خود را در کاهش تمایل جوانان به این مهم پر رنگتر کند.
در آخر لازم به ذکر است که بد نبود اگر حجت الاسلام رهبر در کنار در خواست برای فرهنگ سازی تعدد زوجات به عنوان یک مستحب به شیوه ی پرداخت نفقه ی زنان به عنوان یکی از واجبات اسلام نیز اشاره می کردند.
تعدد زوجات در اسلام
چرا اسلام تعدد زوجات را جایز میداند، و به عبارتی چرا اسلام این پدیده را ممنوع اعلام نکرد؟
به گزارش سرویس اجتماعی صراط خالی از لطف نیست اگر به بررسی ازدواج مجدد و تعدد زوجات در اسلام بپردازیم.
وَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِی الْیَتَامَى فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ ذَلِکَ أَدْنَى أَلاَّ تَعُولُواْ.
اگر بترسید که مبادا در باره یتیمان مراعات عدل و داد نکنید پس آن کس از زنان را به نکاح خود در آورید که شما را نیکو و مناسب با عدالت است: دو یا سه یا چهار ( نه بیشتر ) و اگر بترسید که چون زنان متعدد گیرید راه عدالت نپیموده و به آنها ستم کنید پس تنها یک زن اختیار کرده و یا چنانچه کنیزی دارید به آن اکتفاء کنید که این نزدیکتر به عدالت و ترک ستمکاری است .
ترجمه المیزان
گاهی نه تنها تعدد زوجات جایز بلکه شرایط و ضرورتهایی پیش میآید که تعدد زوجات لازم میشود که در ذیل بدان اشاره خواهیم کرد.
1) ضرورت اجتماعی: وقایعی چون جنگ و مواجه بودن مرد با خطرات جدی زندگی .
فی المثل در جنگ اوّل و دوّم جهانی چندین میلیون مرد جوان مردند. طوری که در آلمان پس از جنگ دوّم، تنها در گروه سنی 20 ـ 45 جمعیت زنان سه برابر جمعیت مردان بود. زنان آلمانی که مردان خود را از دست داده بودند، تقاضای تعدد زوجات نمودند، امّا اصحاب کلیسا مخالفت کردند، این مسئله سبب توسعه فحشاء و انحراف گردید که نتیجه آن تکثیر نسل غیرقانونی بود، تا جایی که 13 تا 18 درصد فرزندان جامعه در آن دوران نامشروع بودند.
که البته این اصل در زمان کنونی جامعه ما صدق نمی کند چرا که هیچ جنگی در حال وقوع نیست و حوادث دیگر نیز در سطح کلان موجب بی سرپرست شدن زنان نمی گردند.
لازم به ذکر است که سازمان ثبت احوال کشور هفته ی گذشته اعلام کرد که تعداد زن ها در ایران کمتر از مردان است .
2) وجود بیماریها: در برخی از موارد زن مبتلای به یک بیماری وراثتی، نازا بودن و... است که مرد را از داشتن نسل محروم میسازد و اگر چه زن در این موارد تقصیری ندارد، امّا هیچ قانون متعادلی مرد را مجبور نمیسازد که از حق طبیعی و مشروع خود صرف نظر کند و در این صورت هر گاه همسر اولی به اشتراک با زنی دیگر رضایت داشته باشد مشکلی ایجاد نمیشود، امّا در صورت عدم رضایت هم قانون اسلام او را به ادامه آن وضع مجبور نمیسازد.
بنابراین اسلام، ضمن اعطای استقلال و شخصیت به زنان، تعدد زوجات را محدود و با رعایت شرایطی مجاز نموده، تا از هر گونه سوء استفاده و اجحافی به زنان جلوگیری به عمل آید.
شرایط تعدد زوجات در اسلام
1) رعایت عدالت: به صریح قرآن مرد در صورت داشتن همسر متعدد وظیفه دارد بین آنها عدالت را رعایت کند، که شرط بسیار سختی است زیرا نگرانی عدم اجرای عدالت را خداوند مطرح میکند و انسان همیشه نگران عدم اجرای عدالت است. فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَه؛ و اگر میترسید عدالت را درباره همسران متعدّد رعایت نکنید، تنها یک همسر بگیرید.[1] و پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: کسی که دو همسر داشته باشد و در میان آنها در مورد تقسیم وقت و مصارف مالی به عدالت رفتار نکند،روز قیامت به زنجیر وارد محشر و آتش خواهد شد.[2]
2. وجود امکانات: منظور وجود امکانات برای حفظ و نگهداری زنان در حد مصالح و شئون خانوادگی است طوری که مرد بتواند نیاز آنان را در جنبه نفقه، لباس، مسکن، سرپرستی، کفالتهای مالی، عاطفی، برآورده کند. رعایت این امور یک وظیفه واجب برای مرد و یک حق برای زن میباشد که این وظایف مشروحاً در کتب فقهی بیان شده است
نباید فراموش کرد که اصل حکم در همه جوامع یک مسأله است و سوء استفاده از آن مسألهای دیگر. اگر عدهای از افراد قوانین اسلام را نادیده گرفته و به آن عمل نمیکنند دلیل بر نادرست بودن آن قانون نیست بلکه باید افراد را به اطاعت از قانون وادار کرد.
در پایان ذکر این نکته ضروری است که اسلام در مورد تعدد زوجات، هم مصالح اجتماع را در نظر میگیرد و هم مصالح افراد را و در نظر گرفتن چنین مصالحی همانطور که در ابتدا گفته شد تحت شرایط خاصی باید انجام پذیرد، حال اگر مردانی به این بهانه و بدون در نظر گرفتن مسائل جانبی و رعایت کلیه شرایط. و صرفاً برای خوش گذرانی ازدواج مجدد مینمایند و سبب ایجاد گرفتاریها و اختلافات خانوادگی میگردند؛ بایستی عوارض منفی از این اقدام را در تصمیم غیر منطقی مردان جستجو کرد.
پی نوشت:
1) آیه سه سوره نسا
2) شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 15، ص 84.
در پی همسویی رهبر حماس با مواضع ضد سوری ترکیه و برخی کشورهای عربی که طی سفر به ترکیه در کنفرانس حزب آزادی و عدالت این کشور اردوغان را از رهبران جهان اسلام معرفی کرده بود، رسانه رسمی سوریه به شدت از وی انتقاد کرد.
به نقل از پایگاه روسیا الیوم نوشت: تلویزیون رسمی سوریه به شدت به رهبر حماس به خاطر تمجیدهایش از رهبران ترکیه و مخالفان سوری حمله کرد.
در این گزارش آمده است : خالد مشعل کسی بود که سوریه وی را به عنوان مقاومی که به دنبال پناهگاهی بود جای داد و این در حالی بود که همه درها به روی هواپیمای وی بسته شده بود.
تلویزیون سوریه بیان کرد: خالد مشعل فردی بود که همه از دست دادن با وی واهمه داشتند. امان، دوحه، قاهره و آنکارا در آن زمان از وی می گریختند، زیرا اسرائیل دیدار با وی و پناه دادنش را منع کرده بود.
این رسانه گزارش داد: احدی غیر از سوریه جرات ایستادن در برابر وتوی اسرائیل را نداشت. هم اکنون آیا غیر از وتوی اسرائیل چیزی تغییر کرده است؟ دیگران در حالی که با رژیم صهیونیستی توافقنامه دارند به سوی وی آمده اند؟
تلویزیون سوریه خطاب به مشعل آورده است : به یاد آور روزی که آواره بودی و در آسمان دربه در بودی تا اینکه رحمت سوریه شامل حالت شد. کشورهای دیگر به این خاطر از قبول تو سر باز می زدند که باید به موجب توافقاتی که داشتند تو را تحویل می دادند.
این رسانه بیان کرد: به این علت درها به روی مشعل گشوده شده که دیگر مظنون اشغالگران نیست و خطری برای امنیت آنها محسوب نمی شود.
این رسانه سوری خطاب به مشعل افزود: دچار حالت رمانتیک شدی و از رنج و عذاب ملت سوریه سخن گفتی چرا این همه عاطفه را برای مردم فلسطین خرج نکردی؟
این رسانه آورده است : ما به خاطر ملت مظلوم فلسطین در اراضی سال 1948، بیت المقدس و کرانه باختری تو را بازخواست نمی کنیم، بلکه به خاطر ملت غزه تو را مورد خطاب قرار می دهیم؛ چگونه بر محاصره راضی شدی و برای تخریب تونلهایی که حکم آزادی و زندگی برای ملت فلسطین دارند با برادرانت در مصر همکاری کردی؟
در این گزارش آمده است : سوریه به خاطر پناه دادن به مشعل پشیمان نیست، زیرا برای تشکر چنین کاری نکرده است، بلکه به وظیفه ملی خود در قبال یک مقاوم آواره عمل کرده است و سوریه از اینکه فردی که مقاومت را با قدرت عوض کرده به آن خیانت کند پشیمان نیست. علت جایگاه حماس، مقاومت آن است نه هویت اسلامی آن.
در کشورهای مدعی آزادی بیان
توهین به پیامبر اسلام آزاد، انکار هلوکاست ممنوع!
در حالی که در غرب، اهانت به اسلام و
مقدسات اسلامی، به راحتی پذیرفته میشود، برخی مضامین وجود دارند که حتی
تردید در آنها هم ممکن است منجر به سالها مجازات زندان شود. به عبارتی
دیگر، در شرایطی که شخصی چون «سام باسیل» به راحتی میتواند اسلام را مورد
اهانت قرار دهد، در بسیاری از کشورهای غربی حتی تردید در تعداد کشتههای
یهودیان در جنگ دوم جهانی میتواند دردسرهای جدی داشته باشد؛ حتی مورخان
غربی در محیطهای آکادمیک هم باید مواظب آن باشند که با نگارش مطلبی در
خصوص هلوکاست، برای خود سالها دردسر نتراشند! به گزارش خبرگزاری فارس، حتی
اگر منع قانونی برای انکار هلوکاست هم وجود نداشته باشد، رسانههای
صهیونیستی در غرب دارای حدی از قدرت تاثیرگذاری بر افکار عمومی هستند که
میتوانند اشخاص مخالف هلوکاست را به شدت سیاهنمایی کنند.
این در حالی است که پس از انقلاب فرانسه، سکولاریسم به یکی از ارکان
دموکراسیهای غربی بدل گردید و قرار شد تا ممنوعیتهای مذهبی و تقدس در
امور حکومتی و قانونی تاثیری نداشته باشند اما هلوکاست اکنون در کشورهای
غربی به یک امر مقدس یا تابو بدل شده که انکار آن به مثابه یک جنایت است!
به این ترتیب، اگرچه با سکولاریسم، مذهب از متن جوامع غربی رخت بربست اما
تابوهای ساخت بشر کاری با جوامع غربی کردهاند که کلیسای قرون وسطی هم
نکرد. محاکمه مرحوم پروفسور روژه گارودی به جرم زیر سؤال بردن هلوکاست در
کتاب مشهورش، بیشباهت به محاکمه گالیله در دوران قرون وسطی به جرم متحرک
دانستن زمین نیست! طبعا همانگونه که چرخیدن زمین با محاکمه گالیله در
دادگاه انگیزاسیون متوقف نشد، سؤالات و تشکیکات وارد به پدیدهای به نام
هلوکاست هم با محاکمه منکران آن از بین نخواهد رفت.
قوانین منع انکار هلوکاست در کشورهای مختلف:
در حال حاضر در 16 کشور جهان، زیر سؤال بردن هلوکاست از نظر قانونی ممنوع
است. این کشورها عبارتند از: اتریش، بلژیک، کانادا، جمهوری چک، فرانسه،
آلمان، مجارستان، لیختناشتاین، لیتوانی، لوگزامبورگ، هلند، لهستان،
پرتغال، رومانی، اسلواکی و سوئیس.
علاوه بر این کشورها، رژیم صهیونیستی نیز در قلمرو خود زیر سؤال بردن هلوکاست را جرم دانسته است.
قوانین اتحادیه اروپا در خصوص مقابله با نژادپرستی و بیگانههراسی هم دلالت
بر آن دارند که رد کردن و یا بیاهمیت دانستن تعمدی «جنایتهای مربوط به
نسلکشی» در تمام کشورهای عضو این اتحادیه باید اقدامی قابل مجازات شناخته
شود. بنابراین، آن دسته از 27 کشور اتحادیه اروپا هم که در فهرست 16 کشور
فوق نیستند، بر اساس این قانون موظف به برخورد با کسانی هستند که هلوکاست
را زیر سؤال میبرند! چرا که در اروپا و بنابر تبلیغات انجام شده، هلوکاست
یک نسلکشی شناخته میشود که طی آن 6 میلیون یهودی جان خود را از دست
دادهاند.
در مجارستان، در فوریه 2010 قانونی به تصویب رسید که بیاهمیت شمردن
هلوکاست را جرمی مشمول 3 سال زندان میدانست. توجه به متن قانون در برخی از
کشورهایی که انکار هلوکاست را ممنوع ساختهاند، خالی از لطف نیست.
در اتریش، بند سوم قانون منع انکار هلوکاست که موسوم به «وربوتزگستز» است،
تصریح میکند: «هر فردی که به صورت مکتوب یا در رسانههای صوتی و تصویری یا
به هر وسیله دیگر در ملاءعام و با هر رفتاری که تعداد زیادی از مردم شاهد
آن هستند، نسلکشی ناسیونال سوسیالیستها [نازیها] را انکار کند یا
بهدنبال کوچکنمایی آن باشد یا سعی در توجیه آن داشته باشد، مستحق مجازات
است.»
جالب این جاست که در اتریش برای انکار هلوکاست یک تا 10 سال مجازات در نظر
گرفته شده است و اگر اقدامات مزبور خطرناک ارزیابی شود، این مجازات
میتواند تا 20 سال هم افزایش پیدا کند!
در بلژیک نیز بند اول قانون 23 مارس 1995 تصریح دارد که انکار کنندگان
هلوکاست از 8 روز تا یکسال به زندان و پرداخت 5هزار فرانک جریمه محکوم
میشوند.
در بند 261a قانون اساسی اصلاح شده جمهوری چک آمده است که هر کس آشکارا
نسلکشی نازیها و کمونیستها را انکار و یا در آنها تردید و یا تایید و
توجیه کند، به 6 ماه تا سه سال زندان محکوم میشود.
قانون منع انکار هلوکاست تقریبا با همین ادبیات و با مجازاتهای مختلف در کشورهای دیگر نیز بیان شده است.
از سوی دیگر، منع انکار هلوکاست با برخی محدودیتهای قانونگذاری هم در
اروپا مواجه بوده است. به طور مثال، در اکتبر 2007، دادگاهی در اسپانیا
اعلام کرد که قانون اساسی این کشور نمیتواند قانون منع هلوکاست را به
رسمیت بشناسد. ایتالیا هم در سال 2006، قانونی را که خواستار چهار سال
زندان برای انکارکنندگان هلوکاست بود رد کرد. حتی بریتانیا نیز تاکنون دو
بار قوانین مجازات انکارکنندگان هلوکاست را رد کرده است. دانمارک و سوئد هم
به همین ترتیب عمل کردهاند.
برخی از محاکماتی که به جرم انکار هلوکاست انجام شد:
مشهورترین نمونه محاکمه منکران هلوکاست، محاکمه مرحوم پروفسور روژه گارودی،
فیلسوف فقید و مسلمان فرانسوی، است که مدتها به طول انجامید. این محاکمه
در حالی انجام میشد که گارودی پا به سن گذاشته و سالهای عمرش از 80 گذشته
بود.
اما محاکمه مرحوم روژه گارودی تنها نمونه از این دست نیست. در فوریه 2007،
«ارنست زوندل»، یک شهروند آلمانی به دلیل آن چه افکار نئونازیستی خوانده
شد، به پنج سال زندان محکوم گردید.
در مارس 2006 نیز «گرمار رودولف»، یک شهروند آلمانی دیگر از ایالات متحده
به آلمان بازگردانده شد و به دو سال و نیم زندان محکوم گردید. جرم وی این
بود که هلوکاست را انکار میکرد.
در جولای 2007، رهبر شاخه «هسن» حزب دموکراتیک ملی آلمان، «مارسل وول»، به
دلیل آن که گفته بود دولت با بردن دانشآموزان به محل سابق اردوگاههای
متمرکز آلمان نازی، در حال شست وشوی مغزی آن هاست، به زندان افتاد.
در اوت 2007، «گرد هوسنیک»، منکر اتریشی هلوکاست، در اسپانیا دستگیر شد.
اتهام وی انتشار کتب و مقالاتی در خصوص به چالش کشیدن کشتار یهودیان در جنگ
دوم جهانی بود. وی ناچار به مالاگا فرار کرد تا زندانی نشود.
در بلژیک، یک سازمان یهودی به خود اجازه داد تا در مارس 2007، از یک سناتور
بلژیکی به سبب آن که در یک مصاحبه وجود اردوگاههای مرگ در آلمان نازی را
انکار کرده بود، شکایت کند.
در فرانسه، «وینسنت رینوگارد» به یک سال زندان و 10 هزار یورو جریمه محکوم
شد؛ چرا که درسال 2005 با چاپ جزوهای، هلوکاست را انکار کرده بود!
اینها تنها برخی نمونهها از مجازات افراد به دلیل انکار هلوکاست است و
قطعا نمونههای بیشتری را میتوان ذکر کرد؛ در ضمن باید انتظار داشت که در
آینده نمونههای بیشتری نیز تکرار شود.
بنابر همان روشهای پوزیتیویستی که متافیزیک را از محتویات علمی خالی
میدانند و توجیهگر حذف دین از زندگی اجتماعی بشر هستند، هلوکاست یک پدیده
تاریخی متعلق به گذشتهای نهچندان دور است که میتوان درباره آن به تحقیق
علمی پرداخت. اگر توصیه پوزیتیویسم به علم ندانستن دین و متافیزیک مورد
اعتنا واقع شده است، مشخص نیست که چرا هلوکاست به یک تابوی غیرقابل تحقیق
بدل شده است؟!